جستجو در سایت

لنفوم

تیر ۱۳, ۱۳۹۷

۸. لنفوم خسته بودن پس از ۱۳ سال آدم باید از جایی مایه اطمینان خاطر یا امنیت پیدا کند، یعنی چیزی داشته باشد که او را ثابت نگه دارد تا به او کمک شود مشکلات را پشت سر گذارد. جویس‌ترنر زندگی پر جنب و جوشی دارد که تعداد معدودی از افرادی می‌توانند با آن برابری کنند. هنگامی‌که سرگرم کارهای مربوط به درس‌های دوره فوق لیسانس رشته مدیریت دولتی نمی‌باشد، این زن ۵۰ ساله ساکن فلوریدا مشغول راه‌اندازی فعلیت تجاری خانگی جدید، و یا سرگرم کمک به پرستاری از والدین مسن خود، یا در حال مراقبت از باغچه‌اش است، یا اینکه از بودن با دو نوه کم سن و سالش لذت می‌برد. محرک او در پرکردن برنامه کاری در این روزها همان نیرویی است که به او کمک کرد بیش از ۱۳ سال پیش با سرطان مبارزه نماید و در این مبارزه پیروز شود. ترنر تنها ۳۶ سال سن داشت و از شوهرش جدا شده و دو فرزند کم سن و سال د

ارسال شده در مجموعه مقالات
تیر ۱۳, ۱۳۹۷

۷. لوسمی‌(سرطان خون) برای بیمار جوان مبتلا به سرطان خون که درمان شده است، اینک لوسمی خاطره‌ای مربوط به گذشته دور است آنها به مادرم می‌گفتند من تنها تا ۵ ماه دیگر زنده می‌مانم، بعد می‌گفتند دو ماه دیگر زنده می‌مانم، اما من همیشه بیشتر زنده می‌ماندم؛ من شکستش دادم.

ارون نایت با فروتنی و با صدایی دلنشین در باره اولین خاطرات دوران کودکی خود صحبت می‌کند. دانشجوی ۲۱ ساله سال سوم دانشگاه، به خاطر دارد با بچه‌های دیگر بازی می‌کرد، اما به‌جای آنکه وقتش را در زمین بازی بگذراند، قرار بازی او در بخش سرطان شناسی بود.

ارون با عارضه‌های متنوعی به دنیا آمد، و چند ماه اول زندگی خود را در بیمارستان با پزشکانی به سر برد که تلاش داشتند پی ببرند که مشکل او دقیقاً چیست. هنگامی‌که ۵ ماهه شد، پزشکان تو

ارسال شده در مجموعه مقالات
تیر ۱۳, ۱۳۹۷

۶. سرطان مری این مسئله سرطان می‌تواند برخی از ازدواج‌ها را از هم بپاشد، یا اینکه مثل چسبی باشد که سفت می‌شود و ازدواج را برای همیشه حفظ می‌کند.

رویا، ایمان، و نگرش هر دو نفر را حفظ می‌کند

مک اسکگز،  هنگامی‌که مهندس شیمی ‌و محیط زیست بود، به همسرش ایمی گفت، رئیسم از دستم خیلی عصبانی است. گفت من در جلسه خوابم برد. برنامه مهم معرفی و عرضه فرآورده‌ها بود. دارد به مقامات ارشد گزارش می‌کند و احتمالاً مرا اخراج می‌کنند. ایمی گفت، می‌دانستم امکان ندارد شوهر بسیار با هوش، هشیار، و پر انرژی من چنین کاری بکند. او بسیار بیشتر از هر کس دیگری که می‌شناختم وظیفه‌شناس بود. بنابراین ایمی ‌به پزشک تلفن زد و پزشک موافقت کرد اول وقت روز بعد مک را ببیند. پزشک (پس از معاینه مک) به او گفت، هموگلوبین تو آنقدر پایین است که ت

ارسال شده در مجموعه مقالات
تیر ۱۳, ۱۳۹۷

۵. بیمار دچار سرطان ریه که درمان شده نمی‌پذیرد که تنها یک رقم آماری است

به خودم گفتم اگر تا سال دیگر زنده بمانم و حالم خوب باشد، یک حیوان خانگی می‌خرم.

جان اوهارا همراه توله سگ ۶ ماهه‌اش در مسابقه قایق سواری (Dragon Boats) شرکت می‌کند. اما این توله سگ (که نامش لولو است) را برای خوش شانسی به همراه نمی‌برد، این سگ شکاری طلایی رنگ، قولی است که پس از شکست دادن مرحله ۳B سرطان غیرسلول کوچک ریه (Non-Small Cell Lung Cancer) به آن وفا کرد.

سال ۲۰۰۹ بود که اوهارا نیمه شب در منزل خود از خواب بیدار شد و دید که خون استفراغ می‌کند. مشخص شد چیزی که در ابتدا فکر می‌کردند ذات‌الریه (پنومنی) خفیف باشد، بیماری بسیار خطرناکتری است. تشخیص ابتلا به سرطان، اوهارا ۶۰ ساله را، که با تلاش فراوان چند سال قبل سیگار ر

ارسال شده در مجموعه مقالات
تیر ۱۳, ۱۳۹۷

۳. سرطان روده بزرگ باعث می‌شود هلن‌تیلور نشان دهد یک مبارز است از پذیرفتن آن به‌عنوان حکم مرگ امتناع کردم. من خیلی چیزها دارم که می‌خواهم به‌خاطر آنها زنده باشم و نمیرم، و من کاملاً قصد دارم به مبارزه خودم ادامه بدهم.

هلن تیلور نمی‌خواهد به سرطان روده بزرگ اجازه دهد او را ناک اوت کند (از پا در آورد). پس از آنکه ۳ سال پیش تشخیص دادند او به سرطان روده بزرگ دچار می‌باشد، این کیک باکسر (ورزش بوکسی که در آن می‌توان با پای برهنه، مانند ورزشکاران در ورزش کاراته، به حریف مقابل ضربه وارد کرد) خود را برای مهمترین مبارزه زندگی خود آماده کرد. و در این مبارزه پیروز بوده است.

تیلور، که در سن ۴۶ سالگی بیماری سرطان روده بزرگ او را تشخیص دادند، می‌گوید، من این انتخاب را داشتم که دراز به دراز بی

ارسال شده در مجموعه مقالات
تیر ۱۳, ۱۳۹۷

۲. بیمار مبتلا به سرطان پستان که مداوا شده است، با شرکت در برنامه گروه حمایتی سرطان قدرتمند و امیدوار می‌شود

حتی نمی‌توانم توضیح دهم چگونه حرف زدن با یک عضو داوطلب برنامه حمایتی بیماران سرطانی نگرش مرا تغییر داد. متوجه شدم که الزامی‌ندارد سرطان بر زندگی من غالب شود.

هنگامی که تشخیص دادند کاتی هیرش ۴۳ ساله دچارسرطان پستان است، او نگران تحمل شیمی‌درمانی و نگران این بود که آیا می‌تواند از دو فرزند خود که در آن زمان ۸ و ۱۰ ساله بودند مراقبت نماید و وظایف شغلی خود را انجام دهد. اینک که شش سال از آن زمان می‌گذرد،او عاری از سرطان است و تمام وقت کار می‌کند تا خدمات برنامه‌ای را جبران کند که می‌گوید به او هدیه امیدوار بودن را بخشید.

در سال ۲۰۰۳، پزشکان تشخیص دادند هیرش، که

ارسال شده در مجموعه مقالات
تیر ۶, ۱۳۹۷

۱. راهنمایی بیمار جوان مبتلا به ملانوم که درمان شده است: معاینه پوست را انجام دهید، از کرم یا لوسیون ضد آفتاب استفاده نمایید

درس مهمی که از این ماجرا باید آموخت این است که، هر اندازه هم که گرفتار کارهای خود باشیم، باید به‌طور منظم به پزشک خود مراجعه نماییم. هنگامی که پزشکان به ران شوارتز  ۳۰ ساله اطلاع دادند که به مرحله چهارم ملانوم مبتلا می‌باشد، او آزمایشگاه را مقصر دانست که با ارسال نتایج اشتباهی باعث شده پزشکان به این تشخیص برسند. دلیل اظهارات او هم این بود که پزشکان فقط چیزی را از شانه او برداشته بودند که او فکر می‌کرد یک کیست باشد. او خود را متقاعد کرد که، چون بسیارجوان است، امکان ندارد به سرطان مبتلا باشد و اینکه این تشخیص اشتباه است. به زودی متوجه شد که بسیار در اشتباه می‌باشد. شوارتز، که اینک ۳۸ ساله است و رئیس یک شرکت

ارسال شده در مجموعه مقالات
تیر ۶, ۱۳۹۷

۱. راهنمایی بیمار جوان مبتلا به ملانوم که درمان شده است: معاینه پوست را انجام دهید، از کرم یا لوسیون ضد آفتاب استفاده نمایید

درس مهمی که از این ماجرا باید آموخت این است که، هر اندازه هم که گرفتار کارهای خود باشیم، باید به‌طور منظم به پزشک خود مراجعه نماییم.

هنگامی که پزشکان به ران شوارتز ۳۰ ساله اطلاع دادند که به مرحله چهارم ملانوم مبتلا می‌باشد، او آزمایشگاه را مقصر دانست که با ارسال نتایج اشتباهی باعث شده پزشکان به این تشخیص برسند. دلیل اظهارات او هم این بود که پزشکان فقط چیزی را از شانه او برداشته بودندکه او فکر می‌کرد یک کیست باشد. او خود را متقاعد کرد که، چون بسیارجوان است، امکان ندارد به سرطان مبتلا باشد و اینکه این تشخیص اشتباه است. به زودی متوجه شد که بسیار در اشتباه می‌باشد.

ارسال شده در مجموعه مقالات
تیر ۶, ۱۳۹۷

گذشته را مرور می‌کردم گویی آنها را در خواب دیده بودم. تاریکی‌ها می‌آمدند نیستی چنگال‌هایش را گشوده بود و من از تهدیدش می‌ترسیدم. خواب از چشمانم پریده بود. تمام آرزویم این بود که می‌توانستم لحظه‌ای بخوابم. احساس می‌کردم این پایان راه است. مسیر کوتاهتری برای من انتخاب شده بود. گویا تقدیر چنین بود که مسیر من میانبر باشد ولی من نمی‌خواستم، می‌خواستم بیشتر با این همسفرانم، همراه باشم.

می‌خواستم در کنار آنها راه پرپیچ و خم «زندگی» را طی کنم و حال می‌فهمیدم چه نعمت قشنگ و زیبایی است زندگی و تمام شکایتم این بود که ای خدا، چرا در این دنیای بی‌کران طفل کوچک من باید بی‌مادر شود. غنچه نوشکفته زندگیم را به کدامین باغبان بسپارم که چون من بتواند مادری کند و اما هر بار یاد این شعر حافظ می‌افتادم که می‌

ارسال شده در مجموعه مقالات
تیر ۶, ۱۳۹۷

– پاشو دخترم، صبحت بخیر – سلام مامان – سلام دخترم، سلام به روی ماهت به آشپزخانه می‌روم همسرم مشغول خوردن صبحانه است. لیوان چای را برایش پر می‌کنم و به سمتش دراز می‌کنم و می‌گویم: بفرمایید. این هم چای داغ و خوش عطر برای محسن آقا! چای را می‌گیرد و تشکر می‌کند. این روزها خیلی در فکر است. هر روز صبح از همه زودتر بیدار می‌شوم دختر و شوهرم را برای خواندن نماز بیدار می‌کنم. بعد از نماز مشغول تدارک صبحانه می‌شوم و یا اگر کار عقب‌افتاده‌ای داشته باشم سراغ آن می‌روم. جدیداً شرکتی که در آن مشغولم پروژه سنگینی را متقبل شده. برای همین کارم چند برابر شده من در یک شرکت خصوصی برق و الکترونیک به‌عنوان مهندس الکترونیک کار می‌کنم. هر روز صبح حدود ساعت ۶ از خانه به سمت محل کار راه می‌افتم و بعدازظهر نزدیک ساعت ۵ به خانه برمی‌گردم. همسرم کارمند بانک است. دخترم پریسا تنها

ارسال شده در مجموعه مقالات